بی دل وخسته دراین شهرم ودلداری نیست
غم دل باکه توان گفت ک غمخواری نیست
شب به بالین من خسته ب غیرازغم دوست
ز اشنایان کهن یار ومددکاری نیست
یارب این شهرچه شهری است ک صدیوسف دل
به کلافی بفروشیمو خریداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن ازجای دگر
کن دراینشهر طبیب دل بیماری نیست
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |